جدول جو
جدول جو

معنی دره گردو - جستجوی لغت در جدول جو

دره گردو
(دَرْ رَ گِ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. واقع در 49 هزارگزی جنوب فهلیان و 25هزارگزی راه شوسۀ کازرون به فهلیان، با 123 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کاسب و پیشه ور که در کوچه و خیابان گردش کند و کالای خود را به فروش برساند
فرهنگ فارسی عمید
(دِهْ گِ)
دهی است از دهستان صغاد بخش مرکزی شهرستان آباده. واقع در 42هزارگزی باختر آباده. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). قریه ای است در دوازده فرسنگی شمالی آسپاس. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ زَ)
دهی است از دهستان ده پیر بخش حومه شهرستان خرم آباد. واقع در 18هزارگزی شمال خرم آباد و 6هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه. با 120 تن سکنه آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ بیرانوند هستند و برای تعلیف احشام به ییلاق و قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُو رَ گَ)
حالت و عمل دوره گرد. سیاری. متحرکی. (یادداشت مؤلف) ، طوافی. عمل دوره گرد. کار دوره گرد. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوره گرد شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ گُ دَ / دِ)
سیار. متحرک. (یادداشت مؤلف). غیرثابت چنانکه گدا و یا مردمی بیکاره، (اصطلاح عامیانه) طواف. دستفروش. (یادداشت مؤلف). آنکه متاع مستعمل در کوچه ها و خیابانها گرداند فروختن را: کتابفروش دوره گرد. کسبۀ دوره گرد. قبا ارخالقی دوره گرد، آنکه به همه جای رود و وقار ندارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ هََ)
دهی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج. واقع در 72هزارگزی خاور دژ شاهپور و 15هزارگزی شمال خاوری پاسگاه قطونه آب آن از چشمه ها. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ گَ)
دهی است از دهستان ریمله بخش حومه شهرستان خرم آباد. واقع در 6هزارگزی شمال باختری خرم آباد و 12هزارگزی شمال خاوری راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه، با 120 تن سکنه. آب آن از چشمه ها و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ بیرالوند میباشند
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ گُ)
دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترینان شهرستان بروجرد. واقع در 9هزارگزی شمال خاوری اشترینان و کنار راه مالرو دره چنار به اشترینان با 2175 تن سکنه. (طبق سرشماری 1335 هجری شمسی) آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ زَ)
ده کوچکی است از دهستان سیاه رود بخش افجه شهرستان تهران. واقع در خاور مرکز افجه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دَ گِ)
دهی است کوچک از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 400 هزارگزی شمال خاوری زرند و چهار هزارگزی جنوب راه مالرو راور به زرند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
پارسی است گذر گرد خیابانگرد ولگرد کسی که در کوچه و خیابانها حرکت کند و اجناس مستعمل را خرید و فروش نماید
فرهنگ لغت هوشیار
طواف، غربتی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
هدر رفتن، چرخیدن
فرهنگ گویش مازندرانی